تصور غلط دوم که بسیار برای من مهمتر بود، نژادپرست بودن آلمانیهاست. شاید یهودیسوزی و تبلیغات وسیع و مستمری که یهودیها به شکلهای مختلف کردهاند در شکلگیری این تصور بسیار دخیل باشد. اما وقتی ببینید پسری قدبلند، بور و خوشتیپ با یک دختر کوتاهقد چینی که به نظر ما ایرانیها اصلاً زیبا نیست ازدواج کرده است؛ وقتی ببینید دختری با قد متوسط، خوش اندام و موهای بلند و بور با پسری قدکوتاه از افغانستان ازدواج کرده است؛ وقتی ببینید سیاهپوستانی، نه از آن سیاهپوستهای خوشتیب دورگهی آمریکایی، نه ویل اسمیت یا بیانسه، بلکه از آنهایی که مثل ذغال سیاهند، دست در دست دختری سفیدپوست در خیابان راه میروند؛ تمامی سقف سنگین تصوراتتان ناگهان بر سرتان آوار میشود.
در چنین شرایطی اولین فکری که به ذهنتان خطور میکند، مقایسهی رفتار و نگاه خودتان و هموطنانتان با چنین کسانی است. مسیر خانهام در قم از کوچهای میگذرد که در ابتدای آن محل سکونت بسیاری از خارجیها و عموماً آفریقاییهای است که برای تحصیل علوم اسلامی به قم آمدهاند. نمیتوانید حدس بزنید که رانندههای تاکسی به این کوچه چه نامی داده اند. کوچه سیاها. حتی برخی از رانندهها این افراد را سوار هم نمیکنند.
رفتار ما با افغانیها حتی وحشتناکتر است. بسیاری از افغانیهایی که در قم هستند در اینجا به دنیا آمدهاند، لهجهشان عین ماست؛ رفتارشان، دینشان عین ماست؛ اصلاً نمیتوان درک کرد چرا با این افراد مثل سیاه پوستها رفتار میشود. کاری به سیاستهای دولت در قبال این افراد ندارم. کاری ندارم که افغانستان تا همین چند سال پیش بخشی از ایران بود. شما در هر کشوری، در سرزمین کفر، پنج سال یا بیشتر اگر زندگی کنید حتما به شما اجازهی اقامت و حتی اجازه شهروندی میدهند. دولت جمهوری اسلامی نمیدانم به چه توجیهی کسانی را که در اینجا به دنیا آمدهاند و الان شاید سی ساله باشند، نه تنها به عنوان شهروند نمیپذیرد، بلکه ویزای دائم هم نمیدهد.
این رفتار نژادپرستانه نه تنها رو به بهبود نیست، بلکه روز به روز بدتر هم میشود. مشکلات مختلفی که برای تحصیل افغانیها در ایران ایجاد میشود رو به ازدیاد است. بدتر از همه خبری بود که چند وقت پیش در خصوص ممنوعیت ورود برخی افغانیها به بعضی از استانها در مطبوعات درج شده بود. غم انگیزتر خبر ممنوعیت ورود آنها به پارکی در اصفهان بود.
میدانم که در سیاستهای دولت در این خصوص نمیتوان به این راحتی اثر گذاشت. میدانم به آسانی نمیتوان رفتار اجتماعی و فرهنگی مردم را تغییر داد. اما مخاطبم در این مقالهی کوتاه دانشجویان و اساتیدی هستند که تحلیل گفتمان میکنند. در زمینهی نژادپرستی در ایران کارهای اندکی شده است که در اینجا قصد معرفی و مرور آنها را ندارم، اما از سوی ما که به تحلیل گفتمان از هر نوعی مشغولیم متاسفانه کاری انجام نشده است. برای دانشجویانی که در به در دنبال موضوع می گردند، بررسی گفتمانی و انتقادی نژادپرستی در مطبوعات ایران، سینمای ایران، قوانین و مصوبات مجلس، کتابهای درسی، بخشنامههای دولتی و در فرهنگ عمومی مردم میتواند موضوعی بسیار جذاب باشد و گامی هر چند کوچک در راه طولانی رفع نژادپرستی در افکار و کردار ما ایرانیها.
منبع: اینجا